ماهانماهان، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

ماهان عشق زندگی مامان و بابا

روزی که پسرم مرد شد

1391/4/26 11:38
نویسنده : مامان و بابا
302 بازدید
اشتراک گذاری

گلماهان نازنینم نوبتی هم که باشه نوبت مرد شدنته قربونت برممرد

من و بابایی قصد داشتیم وقتی به دنیا اومدی شما رو همون بیمارستان ختنه کنیم ولی وقتی به دنیا اومدی اینقدر ناز ومظلوم بودی که دلمون نیومد جیگرم به همین خاطر پیش خودمون گفتیم بهتره که اول نافت بیوفته ویه خورده جون بگیری بعد ببریمت واسه ختنه بالاخره نازدونه مامان 28 روزت که بود من و خاله محبوبه جون وبابا ساعت 8 شب بردیمت مطب دکتر علی باقری تا شما رو ......... بله دیگه بله من حسابی ترسیده بودم و بغض گلوم رو گرفته بود ولی جرات نمی کردم گریه کنم بابایی هم همش راه میرفت ودلهره داشت وقتی همه مراجعین رفتن بالاخره نوبت ما شد دیگه دل تو دلم نبود هزار بار پشیمون شدم و به خاله محبوبه گفتم برگردیم ولی گفت که نه الان بهترین فرصته چون کوچولو هستی وکمتر دست وپا میزنی زودتر جای بخیه هات خوب میشه خلاصه وقتی بردنت توی اتاق خواب بودی و وقتی شروع کردن به در آوردن لباسهات بیدار شدی و عصبانی از این که چرا بیدارت کردن شروع کردی به آروم آروم گریه کردن من بیرون بودم دکتر نذاشت توی اتاق باشم وااااااااااااااای مامانی همین که آقای دکتر دست به کار شد و شروع کرد به آمپول زدنت کرد دیگه خبری از اون گریه های آروم نبود چنان گریه میکردی که انگار خدایی نکرده داری کتک میخوری منو میگی اومدم جلوی در اتاق گریه میکردم و از اونجایی که اصلا آروم نمی شدی دکتر بهم اجازه داد بیام پیشت اینقدر گریه کردی دورت بگردم که وقتی عملت تموم شد تا یک ساعت همش هق هق میکردی ناناز من دست خاله محبوبه جون وآقای دکتر باتجربه درد نکنه که اینقدر برای عمل پسرم زحمت کشیدن و پسر خوشگلم رو به یه آقا تبدیل کردن البته آقا بودیا ولی آقاترشدی کوچولوی من اینجا جا داره بگم خاله محبوبه مهربرونم دوستتتتتتتتتتتت دارمقلبقلبقلبقلب

قربون اون ژست گرفتن موقع خوابت برم که انگار رفتی زیارت
 توی این عکس 29 روزه هستی فندقم

ختنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)