اولین مسافرت عشقم ماهان
عزیز دلم اولین مسافرتت 25 مرداد 1385 بود شما اون موقع 3 ماهه بودی و مسافرت برات یه خورده سخت بود آخه هنوز خیلی کچمولو بودی و هوا هم خیلی گرم بودخوشگلم اول رفتیم قزوین عروسی خاله بابایی وبعد از اون با بابا بزرگ اینا و عمو رحمان اینا وعمه سکینه اینا همه رفتیم رشت و آستارا و گردنه حیران و اردبیل و..... آب وهوای اردبیل خیلی خوب بود و اصلا اذیت نشدیم تازه آب گرم هم رفتیم ولی تو راه برگشت که از شمال می اومدیم خیلی هوا گرم وشرجی بود مامانی میترسیدم خدای نکرده مریض بشی به همین خاطرتمام حواسم به تر وخشک کردن شما بود که یه موقع خدای نکرده چیزیت نشه نفسم ولی در کل مسافرت خوبی بود وحسابی خوش گذشت چون اولین مسافرتی بود که با یه فرشته کوچولو و نازنین تجربه میکردم قربون اون خندهات برم موش موشکم
وای وای مادر موش بخوره اون عینکت رو آفتاب بدم خدمتتون
اینجا از استخر آب گرم برگشتیم برای اینکه سرما نخوری روسری سرت کردیم چقد شلک دخملا شدم دلش بیال مامانی آخه خشالت میچشم
اینجا گردنه حیران اردبیل هسنش نشستیم زیر آلاچیق منتظریم برامون آش دوغ بیارن دستات رو نخور دیگه کوپل مامان دهههههههههه ژرنگین دیده شما آش بخولید من نگاتون کنم منم دس میخولم این به اون دل